lördag 27 november 2010

نبرد هستی


نبرد هستی
در ارتباط با تخریب "کاخ شیخ‌خزعل "
خبرگزاری فارس: سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری درباره تخریب قصر فیلیه گفت: میراث فرهنگی از نهاد نظامی تخریب‌کننده "کاخ شیخ‌خزعل " شکایت کرده و موضوع نیز به ستاد کل نیروهای مسلح اعلام شده است. حسن محسنی در گفت‌وگو با خبرنگار جامعه فارس در خصوص تخریب ک‍‍اخ‌ ت‍‍اری‍خ‍‍ی ش‍ی‍خ‌ خ‍ز‌ع‍ل‌ که در م‍ن‍طق‍ه‌ ف‍ی‍ل‍ی‍ه خ‍رم‍ش‍‍ه‍ر ب‍‍ا ۸۱ س‍‍ال‌ ق‍دم‍ت‌ ی‍ک‍‍ی ‌از ‌آث‍‍ار م‍ل‍‍ی و ت‍‍اری‍خ‍‍ی ک‍ش‍ور ب‍ه‌ ش‍م‍‍ار م‍‍ی‌رود، گفت: سازمان ميراث فرهنگي با هماهنگي با استانداري و فرمانداري مكاتباتي را براي جلوگيري از تخريب در اين منطقه انجام داد اما آن‌ها موفق به جلوگيري از تخريب نشدند. 
در پی انتشار این خبر كانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران نیزبا انتشار بیانیه ای که در اخبار روز و بسیاری از سایت ها منتشر شد تخریب قصر شیخ خزعل را یک جنایت فرهنگی قلمداد کرد و از همه فرهنگ دوستان خواست: ضمن محکوم کردن این جنایت، همصدا با سازمان میراث فرهنگی و دیگر مؤسسات جامعه ی مدنی، کوشش نمایند تا از تکرار چنین حوادث تخریبی علیه آثار تاریخی گوناگونی ملل ایرانی جلوگیری شود.
در حوزه ی هنری، هنرمندان عرب هم دست بکار شدند. در همین راستا، شعری بنام معركة وجود (نبرد هستی) از شاعر مردمی عرب جمیل وادی منتشر شد که با لهجه ی عربستانی ایران سروده شده است. او با زبان شعر نقاب از انگیزه های پشت پرده ی تخریب قصر برمی دارد. نگارنده ترجمه ی قسمت اول شعر را به فارسی تقدیم می کند. 
مترجم       

نبرد هستی 
شاعر: جمیل وادی
مترجم: حسین حردان
قصر بن جابر ز بُن نابود شد.
حرف حرفِ
این خبر را میدیا با اعتراض
یک خسارت نام برد.
شهرتش را رادیوها هم خبر دادند:
سال ها این قصر
خالی بود از جاه و مقام.
این بنا چون سمبُلی
رمز دوران را نمادین است.
سایه بر شط الـعرب افراشته
آنکه خواهان است  
بنیاد عرب از بُن کند!!
سمبُل او را زمین انداخته.

چشم حیرت خورده ی شط العرب
در مسیر خود ...
آخرین گرد و غبار انهدام قصر را
چون دید...، با خود برد
این امانت را،
چو رازی در دل دریا سپرد.

آری، آری،
رمز دوران را،
سمبُل مارا زمین انداختند.
ریز ریز سنگ های قصر
بر زمین مادر افتادند.
مادرش فیلیه بود.
او، با خروش و بغض خود
تکه تکه
سنگ های قصر را
چون گنج،  
در دل خود ریخت
چون به آرامش رسید
اشک ریزان بر زبان آورد،
گفت:
شهر می گرید چو خون.
آب رودش خون.
اشک طفلش خون.
کاخ فیلیه فرود آمد کنون
وقت تنگ است، هم وطن
<< ان تکون  ام لاتکون>>

متن عربی شعر
معركة وجود
جمیل وادی
                                                 
قصر بن  جابر تهدم                    
هل خبر شاع أنتشارا                   
أحتجت أحروف الجرايد                          
سمت الحادث خسارا                   
اتناقلت كل الاذايع
سولفن عن أشتهارا
وشاهت أعيون  الشوارع
ودعت  آخر  غبارا
ابحيره شط العرب صافن
مو مشه  الچان ابجورا
وحضنت الفيليه ابنها
و صيحت تبچي ابغزارا
فرعت بيض  الگصایب
ونتخت وین  الغیارا
وما بطل دمع  المحمره
لا ابد زاد احمرارا
ودنگ ابسعفه النخیل
ویبس من حزنه أبخضارا
أهواز  چفه ادلال صبرا
زعل وتحده  احتصارا
وعکس حایطنه العتیج
کل  تعازینه ابحرارا
اطفالنه ابحرگه اتباچه
من سقط رمز  العمارا
و صل حد الصبر حده
ولا بگه  أبگوسه انجرارا
مای دیرتنه تلوث
ونخبط طیبه  أبقذارا
گاعنه  أبگوه اتفرهد
ولفلح صبحوا فقارا
الفقر زاحم  الدیره
وشتل بقدوما الدعارا
السانه  العربي تعجم
و نخبط معنی العبارا
ولحدث عركة وجود
أتريد تنهينه  أبمهارا

(2)
صدگ تشدهنا الجروح
وقست ویانه  أبمرارا
وصدگ مشبوگ الکلام
وخوف ورعاب  ونظارا
و صدگ سچین السکوت
اتهدد الیرفع شعارا
وصح  خفافیش القتام
اتشم شم اعلوم الشرارا
وصح ریاحین  السلام
الریح خا لسهه  أبصفارا
وصح گمر فرحتنا غاب
طال و اتعبنا  انتظارا
وصح  لیالي  ألعایزات
اتضایگ الماخذ قرارا
وصدگ غاطینه الظلام
ولیلنه اشتاگ النهارا
وصح ثگل جدم الغزات
ایعیث وتعده  أبدمارا
وصح علینا امبرمجین
انگول ماعدنه حضارا
لکن أحنه ویه الزمان
انطیح وانگوم أبجسارا
ومثل برکان الجبال
آیخیف لو  حان  انفجارا
انگوم و أنعدل الحساب
احسابنه أمعدي  أختبارا
أمس بلثوره أرتکاز
الشاه سرعنه  أبفرارا
وبینه  الخمینی أستقام
ومنه اخذ ذاک  آنتصارا
وبینه ایران  ألشعوب
ایجوع لو یبنی آزدهارا
وبینه ایران الشعوب
ازداد و تعله  أعتبارا
وبینه ایران الشعوب
ایعیش لو یبدی انهیارا
و بینه ایران الشعوب
ایضیع لو یعدل مسارا
چا حکایتنه ثمینه
اترید ترکیز و ادارا
اترید سیاس و جسور
أحساب و اکتاب وشطارا
أتريد عارف بلأمور
أيفيد و يناسب  خيارا
انحضر  الكل  احتمال
الياي  ما  يوچب قطارا
جميل وادي
11/11/2010

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar